معنی تخیلی نویس فرانسوی
حل جدول
ورن
ژول ورن
نویسنده تخیلی نویس فرانسوی
ژول ورن
تخیلی نویس فرانسه
ژول ورن
ورن
تخیلی
توهمی
تخیلی¬نویس فرانسوی با نام کوچک ژول
ورن
نمایشنامه نویس فرانسوی
ساردو
درام نویس فرانسوی
آنا کارینا، آلبر کامو، ژان راسین
افسانه نویس فرانسوی
لافونتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
خیالی، ذهنی، غیرواقعی، موهوم،
(متضاد) حقیقی، واقعی، پندارآمیز، پندارگونه، خیالپردازانه
لغت نامه دهخدا
نویس. [ن ِ] (ریشه ٔ فعل) ریشه ٔ مضارع فعل نوشتن است و در صرف وجه مضارع و امر به کار رود: نویس. بنویس. می نویسم. || (ن مف) به صورت مزید مؤخر به معنی «نوشت » در ترکیبات ذیل مستعمل است: بارنویس. بیرون نویس. پانویس. پاک نویس. پیش نویس. خارج نویس. || به معنی نویسیده و نوشته به صورت مزید مؤخر به کار رود: نانویس، به معنی نانویسیده و نانوشته. || (نف) به صورت اسم فاعل مرخم به معنی نویسنده و نگارنده و آنکه می نویسد بصورت مزید مؤخر در ترکیبات زیر مستعمل است: افسانه نویس. اوارجه نویس. پنهان نویس. تابلونویس. تاریخ نویس. تندنویس. چهره نویس. چیزنویس. حاشیه نویس. حق نویس. خفیه نویس. خودنویس. خوش نویس. داستان نویس. دعانویس. دفترنویس. رمان نویس. روزنامه نویس. سرخطنویس. ضابطنویس. غلطنویس.فکاهی نویس. کاغذنویس. کتیبه نویس. کشیک نویس. کفن نویس. لشکرنویس. مثال نویس. مجلس نویس. مراسله نویس. نامه نویس. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1583